حمیرا ستارزاده Homeirasattarzadeh's Blog

ژوئیه 21, 2009

یک توضیح در مورد سرنوشت نام گذاریهای خیابانها توسط شورای شهر


همشهریان محترم و خوانندگان این تارنگار

چنانچه می دانید پس از تلاشهای بسیار توسط وبلاگ نویسان و انتشار خواست های مردمی مبنی بر توجه شورای شهر به مشاهیر شهرمان ارد بزرگ ، منوچهر لطیف و علی بابا رستمی نهایتا شورای شهر شیروان در سه شنبه 23 تیرماه تصمیم گرفت نام مشاهیر شیروان را بر روی خیابانهای شهرمان بگذارد . امروز از آن تاریخ هشت روز می گذرد طبق قانون حداکثر 10 روز پس از تصویب نام خیابانها توسط شورای شهر فرمانداری شهر باید نظر خویش را در این ارتباط اعلام کند . لذا ظرف دو روزه آینده فرمانداری شیروان نظر خویش را در مورد خواست همگانی مردم شیروان اعلام خواهد نمود . مدیران این سایت هیچ خبری از نتیجه این مصوبه شورای شهر در فرمانداری شیروان ندارند . این مطالب را نوشتیم تا بدانید نکته و خبر خاصی ما در اختیار نداریم . به محض اینکه خبری برسد حتما آن را منتشر خواهیم نمود .

ژوئیه 17, 2009

گریزی به گذشته ، راز مرگ تختی از زبان استاد منوچهر لطیف

یاد جهان پهلوان
مهتاج رسولى

منوچهر لطيف از ورزشى نويسان با سابقه است كه از سال ١٣٣٤ در بارۀ كشتى نوشته و از نخستين گزارشگرانى است كه با تختى آشنا و دوست بوده است. او كار ورزشى نويسى را از روزنامه خراسان در مشهد شروع كرد. با او دربارۀ تختى به گفتگومى نشينيم.

لطيف مى گويد تختى كشتى گيران خراسان را خيلى دوست داشت و هر وقت به مشهد به زيارت مى آمد، مى گفت برويم پيش مشتى وفا. منظورش پهلوان وفا بود كه كشتى گير بنامى بود.

از اين كارشناس كشتى مى پرسم آيا بعد از انقلاب در ادبيات ورزشى كار نويى هم دربارۀ تختى صورت گرفت؟ مى گويد: «نه، بيشتر از نام تختى استفادۀ ابزارى شد. حتا در آرامگاه تختى كه چهل سال از ساختمان آن مى گذرد هيچ تغيير عمده اى صورت نگرفته است. در و پيكرش دارد مى ريزد و هر سال مسئولين ورزش مى گويند كه مى خواهند آرامگاه ويژه اى براى تختى بسازند، اما هيچ خبرى نيست.»

«در كنار آرامگاه شروع كرده اند به ساختن يك گود زورخانه، ولى پنج شش سال است كه ته و پى آن به همان شكل مانده است. هر وقت مى روم آنجا جوان هاى محل كه مرا مى شناسند و مى دانند با تختى هم دوره بوده ام، دور من جمع مى شوند و سوال پيچم مى كنند.»

«سه سال پيش كه يك روز سوال پيچم كرده بودند، وسط جمعيت چشمم افتاد به آقاى على كفاشيان، معاون وقت سازمان تربيت بدنى، كه حالا دبيركل كميته المپيك است. گفتم بگذاريد از آقاى كفاشان بپرسم. گفتم آقاى كفاشيان! آرامگاه كه به صورت مخروبه در آمده، اين گود زورخانه هم كه همين جور مانده است، اينها را كى درست مى كنيد؟ گفت سال ديگر انشاء الله. حالا سه سال مى گذرد اما هيچ اتفاقى نيفتاده است.»

«امسال به مناسبت ١٧ دى قرار است در هتل المپيك ورزشگاه آزادى براى تجليل از تختى مراسمى برپا شود. يقين دارم باز خواهند نشست و مثل هر سال حرف خواهند زد. چون هر سال صحبت هايى درباره تختى مى شود اما طبق معمول مى ماند براى سال ديگر. يک جام كشتى هم به نام تختى داشتيم كه امسال آن را هم حذف كرده اند. گفته اند در خرداد ماه برگزار خواهند كرد اما شک دارم كه ديگر برگزار شود.»

مى گويم آقاى لطيف ما قهرمانان و كشتى گيران برجسته زياد داشتيم اما هيچ كدام اسطوره نشدند. تختى چرا اسطوره شد؟

مى گويد: «عوامل مختلفى دست به دست هم داد تا تختى تختى شود. تختى روحيه مردمى داشت. علاقه داشت به مردم كمک كند. مثل زلزلۀ بوئين زهرا كه مشهور است. يا مثلا حقوق بازوبندى خود را به دانش آموزى داد كه از كرمان آمده بود و قصد داشت در كنكور شركت كند. اين دانش آموز در دانشكدۀ پليس قبول شد. تختى حقوق بازوبندى خود را هر ماه به او مى داد كه بتواند خرج خود را تأمين كند. او بعدها سرهنگ شهربانى شد و تختى را مثل پدر دوست داشت. از اين جور كارها زياد مى كرد.»

«خيلى ها بودند كه مى خواستند تختى را بخرند اما زير بار نمى رفت. روحيه اى داشت كه نمى خواست مديون كسى باشد. بزرگ منشى او سبب شد كه از ساير قهرمانان متمايز باشد.»

«يک نمونۀ ديگر بگويم. در المپيك ١٩٥٦ ملبورن تربيت بدنى اعلام كرد كسانى كه مدال طلا بگيرند ٥٠ هزار تومان جايزه نقدى خواهند گرفت. آن موقع ٥٠ هزار تومان خيلى پول بود و مى شد با آن سه تا خانه خريد. تختى و حبيبى مدال طلا گرفتند، دو نفر از كشتى گيران ما هم مدال نقره گرفتند، ولى در چهار وزن ديگر مدالى نگرفتيم و دست قهرمانان ما در آن وزن ها خالى ماند. تختى ٥٠ هزار تومان خود را در طبق اخلاص گذاشت. گفت پول من بايد بين من و آن چهار نفر قسمت شود. هرچند آن چهار نفر قبول نكردند، ولى تختى صادقانه گفت شما هم كشتى گرفتيد، تيم ما در آنجا پيروز شده است و شما هم در اين پيروزى سهيم هستيد. من اگر حريف تمرينى نداشتم نمى توانستم پيروز شوم. شما حريفان تمرينى من بوده ايد.»

مى پرسم آقاى لطيف بعد از انقلاب هيچ ورزشگاهى به نام تختى ساخته شد؟

مى گويد: «نخير. تمام ورزشگاه ها را به نام تختى كردند. من در همان اوايل انقلاب مطلبى در كيهان ورزشى نوشتم كه شما بياييد براى تختى ورزشگاه نويى بسازيد. نوشتم اينكه استاديوم سعد آباد مشهد را به نام تختى كرده ايد، او اگر زنده بود مى گفت نه، نمى خواهم، بايد به نام پهلوان وفا باشد. تختى اگر زنده بود و مى ديد كه تنها ورزشگاه شيراز را به نام او كرده اند مى گفت اينجا محمد على فرخيان داريم، ورزشگاه بايد به اسم او باشد. نوشتم به جاى اينكه همه ورزشگاه ها را به نام او بكنيد، بياييد يک ورزشگاه به نام او بسازيد. الان هر جا مى رويم يك استاديوم تختى هست اما اين چه فايده دارد. هنوز براى تختى يک ورزشگاه ساخته نشده است.»

مى پرسم در طول اين چهل سال هيچ مجله و نشريه اى به نام تختى منتشر شده است؟

باز مى گويد: «نه، يك مجله كشتى هست كه آقاى صدرالدين كاظمى منتشر مى كند كه روى جلد آن كشتى را طورى نوشته كه تختى خوانده مى شود. اولين شماره اش را هم به زندگى تختى اختصاص داد و عكس تختى را گذاشت.»

مى پرسم اگر شما در اين مملكت كاره اى بوديد براى تختى چه مى كرديد؟

مى گويد: «اولين كارى كه مى كردم يک ورزشگاه به نام او مى ساختم. تأكيد مى كنم فقط يک ورزشگاه. بعد هم سجاياى اخلاقى اش را گسترش مى دادم. بعد از انقلاب چند بار زلزله آمد، سيل آمد و ما قهرمانان را جلو انداختيم كه كارى بكنيم اما ديديم اينها جوهر اين كار را ندارند. محبوبيت او را هم ندارند. متاسفانه وسط كار ما را تنها گذاشتند.»

«من اگر رئيس فدراسيون كشتى بودم جنبه هاى اخلاقى و نقاط مثبت تختى را بزرگ مى كردم تا ديگران هم ياد بگيرند. ما در شعار مى گوييم كه پهلوانى بزرگتر از قهرمانى است اما نتوانسته ايم اين را جا بنيدازيم. ما همه، حتا ورزش نويسان، وظيفه داريم كه خصوصيات اخلاقى تختى را بگسترانيم.»

«مشكلات زندگى حالا كه بيشتر است، اما اين كارها نمى شود، هيچ. حالا ديگر ليگ ها كشتى گيران را پولكى هم كرده اند. البته اين كار از فوتبال شروع شد بعد به جاهاى ديگر سرايت كرد. اينها ما را از مسيرى كه مى پيموديم منحرف كرده است. ورزش ما حالا از آن چيزى كه ما در ذهنمان بود، از آن چيزى كه ما مى خواستيم فاصله گرفته است. ديگر آن نيست. مثلا جوانمردى سرلوحۀ كشتى بود، ديگر نيست؛ منش پهلوانى، سرلوحۀ كشتى بود، ديگر نيست؛ صداقت و پاكدامنى، درستى، عزت نفس، تقوى، همۀ اينها را در كشتى داشتيم اما حالا كشتى گير ما هم مثل فوتباليست شده است.»

از ورزشى نويس با سابقه، دربارۀ شايعۀ قتل تختى مى پرسيم كه هنوز هم گاه شنيده مى شود. مى گويد: «نه، تختى خودكشى كرد، صد درصد خودكشى كرد و اينها همه شايعاتى بود كه حول يك اسطوره پيچيد. تختى روحيه بسيار ظريفى داشت، برخلاف سينۀ ستبر و بازوان توانمند، قلبى به اندازۀ گنجشک داشت، خيلى زود آزرده مى شد، با كوچک ترين تلنگرى اشكش در مى آمد، از ناراحتى مردم گريه مى كرد، چنين آدمى نمى توانست در مقابل مشكلات دوام بياورد، و نتوانست.»

ماخذ : http://www.jadidonline.com/story/07012008/almf/takhti_annivversary

ژوئیه 14, 2009

پیام صمیمانه مدیر پایگاه شیران شیروان در آستانه دومین سالروز آغاز به کار آن

با تشکر از ابراز لطف شما در وبلاگ شیران شیروان
مقاله بسیار جالبی بود { مسیر توسعه شیروان بخش دوم }
اینکه بجنورد مسئولیتهای استان را قبضه کرده است درست آنها چهره شیروان را بشدت تخریب میکنند.
آینه خانه مفخم ۲۰۰ ساله قاجاریشان را در بوق وکرنا میکنند
و از تپه ارگ ۵۰۰ ساله شیروان و پایتخت اشکانیان سخنی به میان نمی آورند از اولین سکونت گاه های بشر در غارهای دستکند هنامه نیز همچنین.
از طبیعت بکر شیروان از کوههای کپه داغ که فقط در مرز شیروان و ترکمنستان است از اینکه مرز شیروان نزدیکتر مرز یک شهر به پایتخت یک کشور خارجی یعنی عشق آباد.
آنها به نداشته هایشان داشته هایمان را می کوبند و ما شیروانی ها دم نمی زنیم کار بجایی کشیده که شهرستانهایی هایی که به زور جمعیت ۶۰ هزاری دارند و جمعیت شهری ۲۰ هزاری دارند شیروان را که شهرستانی ۱۸۰ هزاری و شهری ۱۰۰ هزاری است را مسخره می کنند و شاخ وشانه میکشند گرچه تمام شهرهای خراسان شمالی یکی از بزرگان مارا ندارند.
قدمت ما را ندارند.
کاش بجنوردی ها می دانستند برای پیشرفت استان به شیروان نیاز دارند و گرنه هیچ ندارند.
و استاندار غریبه شعار مزخرف گنجینه فرهنگها و منزلگاه هفتم را که معلوم نیست با چه عقلی ، استدلال کردند را شعار استان نمیکرد.
بگذریم….
در پایان از دو خواهر خوبم سرکار خانم ستارزاده و همکارشان سرکار خانم رحمتی تشکر می کنم و از همکاری با این دو احساس غرور میکنم!!
و با دیدن وبلاگ زیبایشان به یاد کلام جاودانه ارد بزرگ می افتم که : شیر زنان میهن پرست ایران ، بزرگترین نگهبانان کشورند
ما هم برای مدیر سایت وزین شیران شیروان به خاطر سالروز افتتاح پایگاه ارزشمندشان تبریک گفته آرزوی بهروزی و کامیابی برای ایشان می کنیم .

ژوئیه 13, 2009

پیشنهادی برای اعتلای نام شهر عزیزمان شیروان

ابتدا لازم می دانم از زحمت کشان و مدیران لایق شهرمان آقایان عباس کاظمی رییس شورای شهر شیروان و همچنین اسماعیل حسین پور عضو برجسته شورای شهر شیروان که با نظرات خویش این وب سایت را مورد لطف قرار داده و باعث دلگرمی شدند تشکر و قدردانی بنماییم .
هر یک از ما از منظری خاص به تحولات و جایگاه شهرمان می نگریم شاید همین منظرهای متفاوت است که گاها موجب ارتقای یکایک ما و همچنین شهر عزیزمان می شود . نکته ایی که در حال حاضر بر آن پافشاری می کنیم . معرفی شهر عزیزمان به بهترین شکل در منظری کشوری و جهانی است . راهکاری که امروز همه دانشمندان به آن رسیده اند استفاده مناسب از توانمندیها و داشته های ماست . در گذشته ایی نه چندان دور که شهر ها کوچک بودند درختان قدیمی و یا حتی مقابر و زیارتگاه ها همه از جاذبه های گردشگری مناطق مختلف محسوب می شد . هر چند هم اکنون هم چنین مواردی وجود دارد اما به خاطر کثرت آنها ، شوق و ذوقی آنچنانی برای همه آن مکانها و محل ها وجود ندارد . بعضی از شهر ها بر روی آثار باستانی و گاها هنری خویش تاکید کرده اند شهری همانند اردبیل هم با ساختن استادیومهایی به نامهای ورزشکاران به نام خود سعی در نماد سازی داشته است شهر رشت بر روی پروفسور سمیعی جراح معرف سرمایه گذاری نموده و خیابانی را هم به نامش کرده اند .
حال نماد شهر ما چیست ؟ همه ما می دانیم اندیشمند برجسته کشورمان که طبق دانشنامه جهانی ویکی پدیا » ارد بزرگ » که اصلیتی شیروانی دارند در جایگاهی هستند که بسیاری از بزرگان نه تنها ایران بلکه در افغانستان و تاجیکستان نیز او را ستایش می کنند . چنانچه دکتر کریم سمنانی در مقاله (( نمادها ، عامل اصلی توسعه شهری )) می گویند نماد شیروان ارد بزرگ است . کتاب آرمان نامه ارد بزرگ همانگونه که خبرگزاری فارس منتشر نمود پر مخاطب ترین کتاب حال حاضر ایران است . همین امروز اگر سایت سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع را تماشا کنید جملات ارد بزرگ را که زینت بخش هر اندیشه ایی است را خواهید دید . نکته ایی که ما پیشنهاد کردیم آن بود که با نامگذاری خیابان ، میدان و یا حتی مکانی از شخصیت ارد بزرگ تجلیل نموده و به همه بفهمانیم ایشان شیروانی است . از آن پس هر کجا نام ارد بزرگ برده شود در واقع نام شیروان هم تداعی شده و آن هم بکار می رود آنچه دکتر سمنانی مطرح نموده اند دقیقا همین مسئله است همانگونه که فرشچیان نماد اصفهان است و نام فرشچیان با اصفهان معنا می یابد پس این پیشنهاد کاملا روشن و شفاف است . از توجه شما نسبت به این مطلب سپاسگذارم .
« Newer PostsOlder Posts »

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.